سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هرچه بدان بسنده کردن توان ، بس بود همان . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 آذر 2

ببین محمد جان
تو ای رفیق
ای نارفیق
ای وجود با من و از من رها
ای آن من دیگر، تو ای انسان
این سرود دلنواز جان جانان است
که هر دم می نهد مرهم به زخم هر دلی و،
می کشد دست نوازش بر سر ما
این نفیر خشم یاران
بی قراران
قسم خورده سواران پریشان است
که زیر سلطه ی شلاق شب صبح امید را می پویند راه.
تو شاهد باش
مراقب باش
تحمل کن سر ناسازگاری فلک، این چرخ گردون را
که در آخر، در این مهمانی کوتاه،
تو می مانی و مشتی خاک
که گر نامت نکو باشد
تو را باکی نباشد
از هجوم باد هرزه گرد تشنه ی گرما.


 نوشته شده توسط در چهارشنبه 86/11/3 و ساعت 8:55 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

تنها ترین تنها


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 5
مجموع بازدیدها: 98061
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من